چه طلوع صبح فردا یک روز آفتابی و گرم از پاییز باشد،چه مه گرفته و بورانی 

قرار نیست سرجایت بمانی و مثل بوکوفسکی منتظر باشی لااقل نیمی از

مردم دنیا بمیرند که بتوانی فقط نیم دیگرشان را تحمل کنی.

باید تکان بخوری،

حتی اگر شب قبل از خوشحالی دعا کرده باشی که به صبح نرسد یا برعکس

مثل همه ی شب های  دیگر بالش بی نوایت را تا مرز خفگی بغل کرده باشی

باز خورشید فردا از همان جای همیشگی اش طلوع خواهد کرد.

زندگی یعنی بقا،

بقا در میان پرجمعیت ترین و شلوغ ترین شهر زمین برای زندگی

یا

زیستن در جنگل های آمازون و تلاش محض برای زنده ماندن

بیایی یا بمانی زندگی راه خودش را میرود،

اخم کنی یا بخندی،بجنگی یا بگذری،این خورشید باز سروقتش از مغرب 

تا طلوع فردا تنهایت میگذارد،سعی کن فردا لااقل برای خودت بهترین باشی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها